نظرات خواندنی ۴۳ سال قبل استاد محیط طباطبایی درباره کتاب، کتابفروش و کتابنویس
این روزها که حال کتاب خوب نیست، تیراژ کتابها کم شده و اوضاع کاغذ مطلوب نیست، انتشار نظر استاد «محمد محیط طباطبایی» درباره کتاب خالی از لطف نیست. از این رو نظرات این ادیب فرزانه، پس از سالها منتشر میشود.
استاد محمد محیط طباطبایی قریب ۶۳ سال با کتاب آشنا و مانوس بود و هر از چند گاهی مقالات و رسالههایی در زمینههای مختلف علمی ـ فرهنگی و ادبی نگاشته بود. او همچنین نزدیک ۱۵ سال عهدهدار کار برنامه «مرزهای دانش» رادیو ایران بوده است. استاد طباطبایی جز مقالات و رسالههای بسیاری که نوشته تالیفی به صورت کتاب به نام «نقش سیدجمال الدین در مشرق زمین» دارد، اما استاد کتاب را در خون خود دارد و در همه زندگی خود آن را شناخته و لمس کرده است.
گفتوگویی با این استاد ادبیات در سال ۱۳۵۵ از سوی دبیرخانه هیات امنای کتابخانههای عمومی کشور انجام شده که برای نخستین بار از سوی خبرگزاری فارس منتشر میشود.
استاد محیط طباطبایی میگوید: ما باید درس زندگی، درس صبر و شکیبایی و مدارا با مشکلات و مسائل اجتماعی را به جوانان بیاموزیم. اکنون مصاحبهای که با استاد محیط طباطبایی صورت گرفته نقل میشود.
* در ۵۰ سال اخیر کتاب و محتوای آن چه وضعی داشته است؟
محیط طباطبایی: این مربوط است به نویسنده و نوشته، چون سطح اطلاعات و دانش خوانندگان یا مردم کتابخوان در ایران، تنوع و توسعه پیدا کرده طبعا باید در کتاب هم مطالب متنوعتر و گستردهتری مطرح شود. به همین دلیل هم کتابها در موضوعاتی خیلی متفاوت نوشته میشود؛ چون به هر صورت در هر زمینهای باشد، خواننده دارد.
۵۰ سال پیش کتاب نوشته نمیشد، چاپ نمیشد، چون خواننده نداشت. حالا که خواننده هست باید نوشته شود و میشود. اما نکته اینجاست که به همان نسبتی که تعداد کتابخوانها زیاد شده و بر مقدار کار افزوده شد از نظر دقت در کار و عمق در مطلب کمتر شده است. ۳۰ سال قبل کسی که کتابی مینوشت، چون مشتری فوری برای چاپ و یا خواندن آن نبود در حدود حوصله و توانایی خود یک سال، دو سال و حتی تا ۱۰ سال روی این کتاب کار میکرد. حالا به محض آنکه صفحه اول کتاب پاکنویس شد، میرود زیر ماشین چاپ و منتظر صفحه آخرند که هر چه زودتر منتشر شود.
* البته این وضع شامل همه نویسندگان ما نیست. فقط چند تایی هستند که چنین موقعیتی را دارند.
محیط طباطبایی: تصور میکنم این مطلب به نویسنده کمتر مربوط است تا به خود نوشتههایی که مردم میخواهند و میخوانند. نوشتهها این خاصیت را دارند که خواننده را به هر زبان و بیانی جذب خود میکنند و نویسندگان از این خاصیت برخوردارند که برای ذوق و پسند مردم چیز مینویسند؛ نه برای بیان حقیقت. بنابراین نویسنده در ایران هر قدر بزرگ و متین باشد و خوب چیز بنویسد، نوشتهاش به تناسب دریافت ذهنی عمومی نیست و این به لحاظ عدم دقتی است که پیش آمده است.
* اولین کتابهایی که با چاپ سنگی در ایران چاپ شد، بیشتر از یک سنگ یعنی ۷۰۰ تا ۷۵۰ نسخه تیراژ نداشت. چطور است که حالا هم بعد از چندین سال با وجود این چاپهای خوب و امکانات وسیع و با کثرت روزافزون باسواد، تیراژ کتابها بیشتر از دو یا سه هزار جلد نیست؟
محیط طباطبایی: کتابهایی که معمولا برای جواب گفتن به خواست مردم نوشته میشود با توجه به افزایش تعداد صاحبان این خواستها تیراژ متناسبی دارد. معمولا هر چاپ کمتر از ۲۰ تا ۳۰ هزار چاپ نیست. البته این کتابها یا باید مذهبی باشند و یا کتابهای سرگرم کننده. در مورد اول یعنی کتابهایی که جنبه مذهبی دارند ومتناسبند با خواهشهای مذهبی مردم، باید قبل از هر چیز توجه داشت به این اصل که مردم در مسئله دین و مذهب و در عمل به تقوی و حقیقت اگر جلو نرفتهاند باز منکر دین و ایمان هم نیستند. این است که این گونه کتابها را استقبال میکنند. کتابهای سرگرمکننده که نوعی وسیله وقتکشی است چنان که قصههای خوبی داشته باشند، معمولا کمتر از ۱۰ هزار جلد تیراژ ندارند.
اما با توجه به ۳۳ میلیون جمعیت کشور که اگر بدبینانهترین آمارهای خصمانه را نیز قبول کنیم به هر حال حداقل یک ثلثشان سواد دارند و میتوانند کتاب بخوانند و اینکه از میان ۱۱ میلیون حداقل ۵۰۰ هزار نفرشان قدرت خرید کتاب دارند. اگر کتابی هم در ۵۰۰ هزار نسخه چاپ شود مدعی رشدی نمیتوانیم بشویم روی حساب اقتصاد زندگی مردم. اما اگر میبینند چاپ کتاب کم است و فروش کتاب کم، دلیل بر این است که بین نوشته و روحیه مردم تفاوت هست یا نوشته کاملا پاسخگوی خواننده نیست.
روزنامهای را مثال بزنیم که در قاهره منتشر میشود: اخبار الیوم. خیلی بعد از روزنامه اطلاعات ما به وجود آمده آن هم در مملکتی که از حیث سکنه و جمعیت جلوتر از ایران نبوده و از نظر فرهنگی مشابهتهایی دارد و از نظر اقتصادی و مخصوصا در ۲۰ سال اخیر از اقتصاد ما به مراتب مفیدتر است. این روزنامه در قاهره هر شماره ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نسخه تیراژ دارد یا مجله العربی که یک مجله ادبی و علمی است و هفتگی است تا ۱۵۰ هزار نسخه هم تیراژ داشته است. پس اگر روزنامهای در ایران در بین ۳۳ میلیون جمعیتی که حداقل ۵۰۰ هزار نفرش میتوانند روزنامه یا کتاب بخرند ۸۰ هزار یا ۱۰۰ هزار نسخه در روز چاپ میشود تیراژ زیادی نیست. اگر ۵۰۰ هزار نسخه چاپ شود و فروش برود تازه حق مطلب ادا شده و طبیعی است.
* شما میفرمایید کمبود تیراژ کتاب و روزنامه و عدم استقبال مردم به خاطر آن است که مطلب مورد علاقه مردم در آنها نیست؟
محیط طباطبایی: موضوع به این شکل مطرح نیست، ولی باید محیط را همیشه آماده نگه داشت. قلم قدیمیترین روزنامهنویسان در روز خودش گیرا بود. در سالهای اخیر هیچ وقت چیزی را ننوشته و در مسائلی حرف نداشت که پیش از این مینوشت، بلکه رفته است در سطح دانشگاه و کارهای آکادمیک، تحقیق در حافظ، سعدی، خیام و ...
* سوای این مسائل که اشاره کردید آیا مشغلههای فکری و ذهنی و گرفتاریهای روزمره نیست که سبب دوری مردم از کتاب و روزنامه شده است؟
محیط طباطبایی: کجای دنیا را سراغ دارید که مردمش گرفتار نباشند؟ من همه را به حساب کوتاه آمدن و سهلانگاری مردم میگذارم. به هر حال روزنامهنویسی هم خودش هنری است که اتفاقا این هنر در ایران اگر کم بوده خوب بوده و آنهایی که در این کار دست داشتهاند، خوب استفاده بردهاند. همینطور در کار کتاب در عین حال فکر میکنم در ایران از مفهوم کتاب، کتابفروش بیشتر از کتابنویس سود برده است. برای اینکه او میداند مردم چه وقت، چه کتابهایی را میخوانند و بیآنکه به صحیح بودن یا نبودن کلمات بجا یا بیجا بودن معانی و مفید بودن یا نبودن مطالب توجهی داشته باشد همانها را چاپ میکند و تا ۳۰ هزار نسخه میفروشد.
* شما قریب ۱۵ سال برنامه «مرزهای دانش» رادیو را اداره کردهاید. با این تجربه و شناختی که در این مدت از روحیه مردم به دست آوردهاید، فکر میکنید چطور میشود غنای فکری بیشتری به مردم داد و به محتوای بهتر کتابها جلبشان کرد؟
محیط طباطبایی: برای اینکه توجه کسی را به چیزی که ارائه میکنید، جلب کنید باید قبل از هر کار اعتماد آن کس را نسبت به خودتان جلب کنید؛ چون وقتی مردم نسبت به حسن نیت خود شما مردد باشند به کار و محصول فکری شما هم با تردید نگاه میکنند. بنابراین باید قبل از کار، اعتماد افراد را جلب کرد و مخصوصا اعتماد مردمی که به هر حال روی اهل قلم و اهل کتاب چندان اعتقاد و ایمانی ندارند.
* فکر میکنید بیاعتمادی مردم نسبت به کتاب نویسها آفت کتاب شده است؟
محیط طباطبایی: حاصل این امر سوای آن که بزرگترین آفت کتاب شده است، این است که مردم پیش از آنکهعالم بشوند، معلم شدهاند. آدمی اول باید دانا به موضوعی بشود و آگاهی کامل بیابد. بعد خود به خود برایش وظیفهای تعیین میشود. یعنی وقتی یک ثروت منطقی و علمی اندوخت به حساب قدیمیها باید زکات ثروتش را بدهد و این زکات و ادای دین به دو صورت انجام میشود.
یکی از راه تعلیم و یکی از راه تالیف. متاسفانه در ایران اول معلم میشوند، بعد عالم؛ اول مؤلف میشوند بعد میروند سراغ کتاب خواندن. این است که غالب کتابها صحبتشان بر نتیجه کلیشان میچربد. یعنی نتیجه یک است حجم صد. خود من کتاب هزار صفحهای دیدهام که برای یک آدم بیطرف قادر به تشخیص خوب و بد نیست یا ۳۰ صفحه مطلب مهم ندارد. این گناهی است که پایهاش در دانشگاهها ریخته شده است.
دانشگاهها باید تا اطمینان حاصل نکردهاند که یک دانشجو در کار خودش از مرحله جمعآوری به مرحله افاده و افاضه نرسیده است، نباید بگویند بنویس. نتیجه این گناه این شده است که تالیف زیاد داریم، ولی مؤلف نداریم.
البته رفع این مشکلات برنامه میخواهد. نویسنده مثل جوشکار یا ورزشکار نیست که ظرف ۶ ماه کارکشته شود. یک نویسنده حداقل باید ۳۰ سال زحمت بکشد تا به کار خودش مسلط باشد.
* میدانید که در این سالها مقدار زیادی به ادبیات کودکان و تهیه کتاب کودکان و نوجوانان توجه شده است. فکر میکنید این قدم موثر در پیشبرد کار کتاب و کتابخوانی در آینده باشد؟
محیط طباطبایی: به اعتقاد من اگر جایی تغییر نکرده باشد، عقب افتاده است. اگر همپای مردم راه میروید نشان این است که تکلیف خودتان را در هماهنگی و همسفری انجام دادهاید. دلیل نیست که پیشآهنگ و شبگیر حرکت کردهاید که جلو بزنید. این کتابها که اشاره کردید در همه جای دنیا هست اما به نظر من آنچه در ایران ارائه شده زمینه متناسبی با درخواستهای مردم مملکت ما ندارد. چون تمام این کتابها ترجمههای دست و پا شکستهای از افسانههایی است که در سایر نقاط دنیا برای بچههایی نوشته شده که در شرایطی غیر از شرایط زندگی ما به سر میبرند.
* یعنی باید چیزهایی نوشته و ارائه شود که متناسب با زندگی و آداب و سنن ملی ما باشد؟
محیط طباطبایی: ما بچهها را تربیت میکنیم؛ برای اینکه در ایران ما شرافتمندانه زندگی کنند و یک ایرانی مسلمان باشند. بیشتر این قصهها و افسانههای کودکان و نوجوانان مربوط به سگ و گربه است تا آدمی. میدانید که در هزاران خانواده ایرانی سگ نگه نمیدارند. یعنی معمول نیست مگر برای نگهبانی، برای گلهداری ... گربه نگه میدارند آن هم برای موش. در اسلام لهو و لعب معمول نبوده و انسان هر کاری میکند باید برای مردم فایدهای و یا اثری داشته باشد شاید در دنیا باشند آدمهایی که روی عادتشان سگ نگه میدارند و حتی گاهی به بچهشان ترجیح میدهند اشکالی هم ندارد عادت است. اما در یک داستان ایرانی این همه از سگ و گربه و بچه خوک گفتن با تربیت ما متناسب و سازگار نیست. امروز از ۳۳ میلیون جمعیت ایران اکثریت مطلق مسلمان هستند.
بنابراین وقتی چیزی مینویسند، باید با رعایت این مسئله باشد. بحث اکثریت نیست، بحث تناسب است. باید متناسب با زندگی ما باشد. این همه داستانهای پرزرق و برق به مردم میدهند. چه فایدهای دارد ایران مملکت کم آبی است. حرف رودخانه و دریا دل مردم را کباب میکند. داستانها باید داستانهایی باشد که این زندگی شاق بیآب را که هزاران سال ملت تحمل کرده و نسبت به آب و خاکش وفاداری و پاسداری کرده کمتر دشوار بنماید. هنوز در خانوادههای تهران، از ۵ نفر به بالا در یک اطاق میخوابند و بچههای همینها هم به کودکستانو دبستان میروند و اینها باید کتاب بخوانند.
باید زندگی برای اینها طوری نرم باشد که مریض نشوند، شکست نخورند و به فکر آینده بهتر باشند. باید بچه برای مبارزه با سختیها آماده باشد. باید فکری کرد که مردم بتوانند با مشکلات بسازند و در مقابل ناراحتیهای طبیعت مثل کم آبی، صبر و شکیبایی داشته باشند. منظره دلآرای انگلستان و فرانسه را به رخ کشیدن، صفای کنار دریا را گفتن چه فایدهای دارد؟ مگر چند خانوار میتوانند از این امکانات استفاده کنند.
نه اینکه نشود یا نتوانند. کارهای لازمتری هست و اساس زندگی برای لهو و لعب نیست. این توصیفات زندگی را و مملکت را زیبا جلوه نمیدهد بلکه ما را شتاب زده و سرگشتهتر میسازد. کتابهای ما و کتابهای بچههای ما باید درس زندگی درس مدارا کردن و درس انسان بودن را به ما بدهد و اینکه انسانی سازنده باشیم.
یادآور میشود استاد محمد محیط طباطبایی، پژوهشگر ادبی، مورخ، منتقد و ادیب معاصر ایران، ۲۷ مرداد سال ۱۳۷۱ در ۹۱ سالگی درگذشت.




همه پروژهها باید مجوز محیط زیست داشته باشند
صنایعدستی باید جایگزین نفت در اقتصاد شود
ماجرای طرح زمینمانده اسکله تالش چیست؟
بیگره بافی، تهدیدی برای فرش نیشابور











